پرواز دلدادگی

امروز اولین روز تازه شدن است

پرواز دلدادگی

امروز اولین روز تازه شدن است

شکست مشکلات

 

 

 

میخواهم مشکلات را شکست دهم .

آیامی دانیدکه بهترین راه برای شکست برابرمشکلات چیست ؟ مبارزه با مشکلات . بله درست شنیدید ؛ تنها عاملی که می تواند شکست ما را در برابر مشکلات تضمین کند مقابله و مبارزه با آنها است . بسیاری از مردم و همچنین روانشناسان برای نابودی مشکلات زندگی همیشه به این می اندیشند که چگونه میتوانند آن مشکلات را سرکوب کنند . آنها تمام توان خود را در این راه به کار می گیرند و با عزم و اراده سعی میکنند که بر مشکلات فائق آیند و بالاخره موفق نیز می شوند اما هنوز چند از شادمانی آنها نمی گذرد ناگهان متوجه می شوند که آن مشکل خاص با نیرویی چند برابر و از راهی قدرتمندتروجدیدتر دوباره به زندگی آنهابازگشته است وبه این نتیجه میرسندکه عزم واراده آنها کافی نبوده است و دوباره همان اشتباه پیشین را تکرار می کنند تا جایی که باعث سرخوردگی و ناامیدی نهایی آنها شود .
شما هرچه بیشتر گل را لگد کنید بیشتر سخت و محکم می شود . هر چه بیشتر دشمنی بورزید نفرت و کینه بیشتری راخلق میکنید و هر چه این نفرت و کینه بیشتر باشد به همان تناسب بر دشمنی شما نیز افزوده می شود و حتی اگرموفق شویدکه دشمن خودرا نیز از بین ببریدبازهم متوجه میشویدکه دشمنانی ازهمان جنس و حتی قویتر در زندگی شما ظاهر می شوند . در قرن نوزده میلادی فرانسه شاهد انقلابهای پی درپی و ویرانگری بود . در این انقلابهای بی ثمر مردم فرانسه هر بار دچار نوع جدیدی از دیکتاتوری و بی عدالتی می شدندو برای ازبین بردن آن،با خشم و نفرت به خیابانها می ریختند و انقلاب می کردند و هنوز چندی از جشن شادمانی پیروزی آنها نمی گذشت که ناگهان متوجه می شدند

دولتمردان جدید خود ظالمانی بدتر از حاکمان قبلی هستند و بنابراین دوباره با خشم و نفرت به خیابانها می ریختند و دوباره انقلاب می کردند و دوباره دچار ظالمانی بدتر از حکام پیشین می شدند . خوشبختانه نهایتا مردم فرانسه متوجه شدند که باید راه دیگری را برگزینندودوستی را برگزیدند و عاقبت این همدلی آنها اینبارنتیجه بخش شد و تبدیل به یکی از دموکرات ترین وخوشبختترین مردم دنیاشدند.اماقرن بیستم شگفتی بس بزرگتری به نام مهاتما گاندی را با خود به همراه داشت او ظلمی را که از سوی امپراطوری بریتانیا بر مردم هندوستان می رفت را دید . اما خود را نباخت و ندای جنگ جنگ تا پیروزی را سر نداد . او خشونت را محکوم کرد و گفت بگذارید تا صلح و دوستی کار خود را بکند . او همفکرانی را پیدا کرد و با شعار دوستی و همدلی مردم را گرد خود آورد و نهایتا بدون خونریزی و وحشت آفرینی، بزرگترین و قدرتمندترین امپراتوری زمان را از کشور خود بیرون کرد .
هنگامی که یک چیز داغ را لمس می کنید ، به طور طبیعی و غریزی ، سریع آن را رها می کنید اما مبارزه با مشکلات به این می ماند که آن شیء داغ را محکم در دست بفشارید و بگویید حالا ببینیم که کدام یک از ما اراده قوی تری دارد . مسلما آن چیز داغ هیچ اراده ای ندارد اما مغلوب حتمی شما خواهید بود .
هرگاه که با وضعیتی ناخوشآیند و آزار دهنده روبرو می شوید ، سعی کنید تا با رویکردی مثبت با آن مواجه شوید . هرگز از آنچه که نمی خواهید صحبت نکنید . نگویید که نمی خواهم این همه بدهکاری داشته باشم . نگویید که نمی خواهم چاق باشم . نگویید که نمی خواهم دیگران با من بد برخورد کنند . هنگامی که می گویید من دیگر نمی خواهم سیگار بکشم ، ناخودآگاه تصویر سیگار کشیدن در ذهن شما تداعی می شود و وقتی که این تصویر به اندازه کافی در ذهن شما تکرار شد ، ذهن شما راهی را پیدا می کند تا از طریق آن به تصویر سیگار کشیدن در زندگی شما واقعیت بیشتری ببخشد و عملا آن را تقویت می کند و شما یک روز متوجه می شوید که اعتیاد شما به سیگار بیشتر شده است و از اینرو دچار سرخوردگی می شوید و می گویید : اشکال کار در کجاست من که بارها گفته بودم نمی خواهم . 

 

 

 

 

موضوع مذکور تحقیقی است


 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد