
ابتدای عصرِ عاشورا قیامِ زینب است
کربلا گر مانده برجا از دوامِ زینب است
از تلاقی دو بحر شدلُؤلُؤ ومرجان پدید
نام زینب از خدا هدیه برایِ زینب است
فاطمه درعالمِ هستی مقامِ بر تر است
بعدِ زهرا عصمت کبری مقامِ زینب است
کربلا باهمت وقسمت مُیَسَّر نیست نیست
دعوت از سویِ حسین وبا رضایِ زینب است
دودمان وحی دارد دختری چون عالِمهِ
که کنیزش فِضهِ وقنبر غلامِ زینب است
در رهِ بینُ الحرم مابینِ خورشید وقمر
بوسه باید زد به خاکش جای پایِ زینب است
واژه سر دفترِ عشاق نامِ زینب است
عشق تنها لایقِ رسم ومرامِ زینب است
زینبییه در زیارت دل شکسته چون شدی
هر چه خواهی کن طلب عالم گدایِ زینب است
جرئیل گر با تقرُب شد امینِ وحیِ حق
باهمه جاه ومقام دراحترامِ زینب است
در طوافِ قبرِ شش گوشه بگوشِ جان شِنو
کُنجِ هر گوشه زشش گوشه صدایِ زینب است
ازازل جامِ بلا شد قسمتِ خونِ خدا
گر چه نوشیده حسین شهدَ ش بکامِ زینب است
شُهره در عالم شده باب الحوائج در کَرَم
با همه آزادِگی زیر ِلِوایِ زینب است
با ارادت قدسیان عرضِ سلامش میکنند
رویِ نی رأسِ حسین هم در سلامِ زینب است
مَهدِ زینب دامنِ پُر مهرِ زهرا وعلیست
کُنجِ ویرانِ خرابِ شام نه جایِ زینب است
فرقِ خود بر چوبه محمل زده تابِشکند
چون که برنی فرقِ بشکسته اماِ مِ زینب است
گر علم افتاده از دستِ علمدارِ حسین
پرچم میدان بدستِ با کفایِ زینب است
با رسالت میرود از کربلا تاشهرِ شام
درسِ زهرایِ بتول متنِ پیامِ زینب است
آن مهین بانو که کاخِ ظلم ویران کرده است
نطقِ غَّرّای علی در خطبه هایِ زینب است
در جوابِ خصمِ دون در ماجرایِ کربلا
کربلا زیباترین است این کلامِ زینب است
چون به ویرانه حسین با سر بپایش میرود
روضه خوانیِ رقیه دلربایِ زینب است
بارالهی مهدیِ زهرا کی از ره میرسد
انتقامِ فرقِ حیدر التیامِ زینب است
گرپریشان است پریشِ عترتِ آل نبی
با ولایِ مرتضا سر مستِ جامِ زینب است
شعر از حاج سعید بابایی ( پریش)